مفهوم «همذات پنداری» در سینما

مفهوم «همذات پنداری» در سینما یا Identification چیست ؟
پیوند عاطفی بین تماشاگر و شخصیتی نمایشی ، به نحوی که تماشاگر خودش را جای شخصیت می گذارد و عواطف و احساسات او را تجربه می کند هذات پنداری می گویند.همذات پنداری اصولا در سه سطح مختلف روی می دهد:
۱)در سطح اول ، که فوری ترین و آسان ترین نوع همذات پنداری است و معمولا در پرده اول فیلمنامه روی می دهد شخصیت حس ترحم یا ستایش مخاطب را برمی انگیزد و همین میان آن ها پیوند عاطفی برقرار می کند.این سطح از همذات پنداری را اصطلاحا «علاقه مندی» می نامیم.
۲)در سطح دوم، که معمولا در پرده دوم روی می دهد، پیوند عاطفی مخاطب با شخصیت به این دلیل است که شخصیت هدف یا ارزوی مشخصی را دنبال می کند. وقتی شخصیت خواسته ای دارد و هدفی را با همه ی وجود پی می گیرد و در راه رسیدن به آن تلاش می کند و زجر می کشد، مخاطب نیز از هدف و ارزوی او حمایت می کند و به شدت می خواهد شخصیت به آن برسد. این نوع از همذات پنداری را اصطلاحا «همدلی» می نامیم.برای این که همدلی مخاطب جلب شود ، هدف قهرمان باید آرزو یا نیازی جهان شمول و قابل درک برای تمام انسان ها باشد. همه ی ما می توانیم با انگیزه ها و رانش های بنیادی ارتباط برقرار کنیم – چیزهایی مثل رسیدن به معشوق ، انتقام ، یافتن حقیقت ، اثبات بی گناهی ، تحقق عدالت ، و امثال آن ها. علاوه بر این، قهرمان باید درگیر عواطف و احساسات جهان شمول مثل خشم،شهوت،میهن پرستی،ازخودگذشتگی،آرمان گرایی،بدبینی،یا یاس باشد.قهرمان باید خصایص،عواطف،و انگیزه های جهان شمول داشته باشد که همه ی آدم ها به طریقی آن ها را تجربه کرده اند.
از سوی دیگر، هرچه قهرمان شجاعت ،پایداری،و عزم بیش تر در راه رسیدن به هدف نشان دهد، همذات پنداری مخاطب با وی بیشتر می شود. اگر قهرمان هدفی داشته باشد ولی آن را با همه ی وجود دنبال نکند (قهرمان منفعل)،همذات پنداری لطمه می بیند.و اگر قهرمان از ذکاوت و کاردانی کافی برای رسیدن به هدف برخوردار نباشد،همذات پنداری به طور کامل محقق نمی شود.
۳)سومین و آخرین سطح، که از همه قوی تراست و معمولا در نیمه دوم فیلمنامه اتفاق می افتد ، در صورتی حاصل می شود که قهرمان علاوه بر کشمکش و مبارزه با موانع بیرونی برای رسیدن به هدف ، کشمکش درونی هم داشته باشد. وقتی قهرمان بر سر دو راهی قرار می گیرد و با عواطفی مثل تردید و پشیمانی دست به گریبان است، عمیق ترین نوع همذات پنداری اتفاق می افتد . در این مرحله اصطلاحا بخش اسیب پذیر شخصیت و چهره ی انسانی وی به تمامی آشکار می شود.همه ی ما در زندگی با دوراهی های اخلاقی و تردید میان گزینه های برابر دست به گریبان ایم و بنابراین وقتی شخصیت تردید می کند یا از کاری که کرده پشیمان می شود،موقعیت وی را درک می کنیم ، یا به عبارت دیگر، با وی همدلی و همدردی داریم.این رشته پیوند چنان قوی و ناگسستنی است که حتی اگر شخصیت انتخاب های نادرست بکند و گزینه های غیر اخلاقی برگزیند، اعمال و انتخاب هایش را تایید نمی کنیم اما همذات پنداری ادامه می یابد و همچنان خود را با شخصیت خطاکار داستان یکی می گیریم.
یکی از پیچیده ترین اشکال همذات پنداری ، همذات پنداری با ضدقهرمان است، شخصیتی که در داستان نقش محوری دارد اما به خلاف قهرمان سنتی ، دچار نقصی مرگبار (ضدقهرمان تراژیک) یا به شدت بدبین،تک رو، و زخم خورده (ضدقهرمان زخمی) است. برای اینکه مخاطب با چنین شخصیتی همذات پنداری کند، اولا باید از دلیل رفتارهای وی آگاه باشد.اگر بدانیم چرا شخصیت دست به کارهای غیراخلاقی می زند، به رغم اینکه اعمالش را تایید نمی کنیم،با وی همذات پنداری می کنیم.ثانیا ضدقهرمان باید در برابر نیروهای شریرتر از خودش قرار گیرد تا همدلی برانگیز شود.
نیروهایی که سد راه ضدقهرمان می شوند باید آن قدر شرور و شیطانی باشند که ضدقهرمان در مقایسه با آن ها اخلاقی و دوست داشتنی جلوه کند.ثالثا باید خصوصیتی جبران کننده در وی باشد که به او چهره ای انسانی ببخشد.شخصیت ریچاردبویل در سالوادور، همین کیفیت را دارد. او برای به دست آوردن خبر هرکاری می کند، اماعشقش به زنی اهل السالوادور( در حالی که خودش در ایالات متحده زن دارد) آن قدر شدید ، حقیقی ، و متفاوت با رفتارهای دیگر اوست، که می توانیم با این عشق ارتباط برقرار کنیم و جنبه ی مثبت تری در شخصیت بویل ببینیم.
دیدگاهتان را بنویسید